سرویس سیاست مشرق - روزنامهها و جراید در بخش سرمقاله و یادداشت روز به بیان دیدگاهها و نظریات اصلی و اساسی خود میپردازند؛ نظراتی که بیشتر با خط خبری و سیاسی این جراید همخوانی دارد و میتوان آن را سخن اول و آخر ارباب جراید عنوان کرد که اهمیت ویژهای نیز دارد. در ادامه یادداشت و سرمقالههای روزنامههای صبح کشور با گرایشهای مختلف سیاسی را میخوانید:
********
محرم است رفیقان، نفسی تازه کنیم
محمدهادی صحرایی در کیهان نوشت:
امام رضا فرمود اگر خواهان شریک شدن در ثواب حسین علیهالسلام هستی، هر وقت یادش افتادی بگو «یا لیتنی کنت معکم فأفوز معکم فوزاً عظیماً... » ای کاش من با شما همراه بودم و به همراهتان به پاداش و پیروزی بزرگ میرسیدم.(1) این کمترین کاری است که از ما ماندگان بر میآید و آرزویی است که بر جوانان عیب نیست ولی آنان که عمرشان ریشه در خاک گرفته، خود میدانند که سنگین است.
سنگین است جوانانی نورسیده در شبی، ره دهها ساله پیمایند و دهها سالههایی هنوز در خم یک کوچه گرفتار باشند. رفیقان؛ سنگین است ببینی آنانکه دیر آمدند، زود رفتند و از ما نشستگان، کسی سراغی نمیگیرد. سنگین و سخت است عاشقان، که در معرکه مدعیان عشق، نورستگان محبت را انتخاب کنند. سخت است مؤمنین، در زمانهای که از صف آخر مخلصین را گلچین میکنند ما در صف اول تقلای جا کنیم. سخت است پشت تابوت جوانان قدم زدن برای آنکه در این راه مویی سپید کرده است.
محرم است رفیقان نفسی تازه کنیم و گره بغض از گلو باز کنیم. محرم است و برکت حسین است که عالم را مبارک نموده که حسین نور عالم است و اگر او نبود، دنیا برامان طاقتفرسا بود و بهشت بیمسمی. آنکه پدرش پدر خاک و مادرش مادر آب، خود دفن نشد و تشنه جان داد ولی قرنهاست که خاک زمین را به عرش و خلایق لایق را به خدا رسانده است. تنها او که کشتی نجات است و در هدایت انسانها اسرع و اوسع است میتواند خیل آخرالزمانیان را بسامان کند.
محرم است مؤمنین خیمه عزا به پا کنید که سرادق ملکوت سیاهپوش گشته و ملائک پیراهن خونین یوسف فاطمه را که دست به دست انبیاءست و چشم از آن روشن میکنند، از عرش آویختهاند و تا روز عاشورای هر سال، این شمیم حسین است که چون شیشه عطری که درش گم شده باشد عالم را مدهوش خود میکند و پس از آن نیز یاد مصیبتهای او آتش زیر خاکستر دلهای عاشق است که فرمود از قتل او حَرارَهًًْ فی قُلوبِ المُؤمِنینَ لاتَبرُدُ أبَداً.(۲)
ای مردمان! این حسین است که آموزگار آدمیان است و تا ابد رسم جوانمردی و آزادگی به پاکان روزگار میدهد و هرکه درس از او نگرفت طومارش را روزگار سختی، به سختی به هم پیچید. آنکه در فتنهها و حوادث و گردنهها، الگو نداشت، عاقبتی جز حسرت ندارد. درس حسین درس زندگی است. درس چگونه زندگی است. زندگانی، نه زنده مانی. زندگی قیمتی، نه زندگی به هر قیمتی. در مکتب حسین است که مرگ با عزت بر زندگی با ذلت میچربد. و در مکتب او سردادن بر سرافکندگی میارزد. در مکتب حسین، مرگ سرخ برتر از حکومت ری میگردد. در مکتب حسین است که دست دادن به راه او، بر دست دادن با دشمنش شرف دارد. و این حسین است که امان عالم است نه اماننامه شمر و یزید. و هرکس به اماننامه دشمن دلخوش گشت، رسوای عالم گشت و جز ذلت و خفت و خسران تاریخی چیزی به کف نگرفت که صراط حق صراط حسین است والسلام.
محرم است و به لطف انقلاب عظیم خمینی که روح خدا بود و بسیجیانش که حواریونش بودند، عالم کمکم حسین را میشناسد. اگر انقلاب ما بینام خمینی در هیچ جای جهان شناخته شده نیست، دفاع مقدس ما نیز بینام و نشان حسین، با جنگهای جهان قابل تمیز نیست. آنکه فرق دفاع مقدس با جنگ را نمیداند، فرق اسلام ناب با بدلیجاتش را نمیداند و فرق مروارید را با خرمهره. آنها که جنگ تحمیلی بعثیان علیه ایران را جنگ مسلمان با مسلمان میدانند، قرآن نمیخوانند(۳) و در فهم جمل و صفین و نهروان نیز درمیمانند. اگر در آن معرکه هشتساله، حقانیت با رزمندگان این ملت نبود، قهرمانان افسانهای، سلحشوران و جوانمردان جهان، سرداران ما نبودند. جهانیان بیدار، حسین را میشناسند که پای عزتشان ماندهاند. اگر شور حسین نبود کجا لبنان و سوریه و عراق و یمن و بحرین و نیجریه و شیعیان حجاز و افغانستان، سالیان متمادی مقاومت و مبارزه میکردند؟
امروز طنین حسین از آمریکا به گوش میرسد گوش کنید. صدای عاشورا را در انگلیس نمیشنوید؟ این به این معنی است که حب حسین در خانه شمر و یزید نیز رفته است و اهل آن خانه نیز هوای حسین به سر دارند. گمان مبرید که زوزه کدخدای زمینگیر شده بیجهت است. و گمان نکنید پریشانگویی و مهملسرایی سران صهیون که محبوب پنگوئنها و ترامپ است، بیسبب است. امروزه برای علیاصغر حسین، روز جهانی گذاردهاند و دنیا به احترامش، کودک خود را سرِ دست میگیرند.
دنیا حیرتزده اربعین هر ساله حسین است. امسال را ببینید که لشگر ارباب چهها میکند. نام حسین، بانگ آزادی است کز خاوران خیزد و فریاد انسانهاست کز نای جان خیزد و اعلام طوفانهاست کز هر کران خیزد. و آتشفشان محبین حسینی و مقلدین خمینی است که دودمان شیطان را به باد میدهد. و استقامت 39 ساله مردم ایران اکنون به الگوی جهان تبدیل گشته است.
ای کاش به آن اندازه که خارجیان به انقلاب و امنیتمان غبطه میخورند، برخی از مدیران مدعی که موی تجربه در آسیاب آمریکا و انگلیس سفید کردهاند، به داشتههامان غیرت میداشتند تا پای قدرتمند خود را با عصای کج دشمن عوض نکنند و میدانستند، عمرسعد به طمع ملک ری به ابن زیاد دل بست و ابن زیاد به طمع عراق به یزید خود را فروخت و کدخدا یزید ریسمان آمالشان را برید. آنکه به عزت حسینی پشت کرد تا ابد در حسرت از کف دادهها ماند. حسین زنده است و زنده میماند چراکه حیات بشر بسته به اوست.
او آرمان آزادیخواهان عالم است. نمیتوان با او بود و دل در گرو غیر او داشت. همانگونه که نمیشد نماز را به علی اقتدا کرد و بر سفره معاویه نشست. آنکه مدعی است با علی است ولی همنشین فتنهگران است، نمیفهمد معنی «ما جَعَلَ الله لِرَجُلٍ مِنْ قَلْبَیْنِ فی جَوْفِه»(۴) را و گویی تاریخ را نمیداند که گاهی سقوط نتیجه سکوت و سکونی بود که برای خدا نبود.
امسال دفاع مقدس ایرانیان از انقلاب اسلامی مصادف با دفاع مقدس حسینیان از اسلام شده است. که هر دو از یک جنسند و به یک هدفند و هر دو جهانیاند و 8 سال دفاع مقدس مردم رشید ایران را شاید بتوان اولین تجربه پیروزِ نشأت گرفته از قیام حسینی دانست و قرار است الگوی قیامات اصلاحگرایانه مظلومان باشد.
حسین، آرام جانم، سر برآر و امت جدت را ببین که چگونه گرفتار طاعون صهیون شده است و هر روز با حیلتی جدید و خباثتی نو، مسلمانان را تکهپاره میکند. برخیز و ببین آن کژراهه و اعوجاجی که در دین خدا به وجود آمد و امروز به وهابیت رسیده، چگونه مسلمانان را به وبای سعودی مبتلا نموده است.
برخیز ای که بر مناره نی اذان مظلومیت سر دادی، برخیز و اذان وحدت و پیروزی بگو و ما مردگان این جهان مادی و مادون را زنده کن. برخیز که عاشقان تو کم نیستند و ببین چگونه جمجمه به خدا سپردهاند و بسم الله و بالله و علی ملة رسولالله، در این بزم عاشقانه، عارفانه سر میاندازند.
حسین مولای مظلومان عالم، برخیز و سیل رفیقان حججی را ببین که برای انتقامش آرام ندارند. اکنون هزاران هزار لشگر لبیکگوی شیعه و سنی داری. از فاطمیون و زینبیون و علویون و حزبالله و حشدالشعبی و انصارالله و ارتش دلاور و... گرفته تا سپاه پاسداران انقلاب اسلامی که به کوری دشمنان برای تو نیرو میسازد تا روز روشن را بر اولاد یهودا تیره و تار کنند. بیچارگان و بدبختان بزدل چه میگویند و از پرچم بلند و برافراشته این سپاهت چه میخواهند.
عزت ندارند و شرافت نمیشناسند. فرمانده؛ ببین که ادامه راه تو، روزهایمان را به هم دوخته و روزگارمان را حسینی نموده و نام و یاد تو از لبهامان نمیافتد. قربان آن شهید که به حق جان نثار کرد / اسلام را به دادن جان پایدار کرد / کاخ ستم به اوج فلک سر کشیده بود / با سیل خون خویش خراب آن حصار کرد / آموخت درس رادی و مردانگی به خلق / با نهضتی که آن شه والاتبار کرد. با این اشعار و شعار است که دشمنان ریز و درشت ما، نمیتوانند هیچ غلطی بکنند و سیل خون و اشکی که از عاشورای تو در تاریخ روان گشته است کاخ ظلم ستمگران را فروخواهد برد.
1- آیه 73 سوره نساء- امالی صدوق ص130
2- پیامبر اسلام فرمود از قتل حسین در دلهای مؤمنین آتش و حرارتی ایجاد شده که هرگز خاموش نخواهد شد.
3- آیه 9سوره حجرات. و اگر دو گروه از مؤمنان با هم جنگ کنند، پس بین آن دو صلح دهید، و اگر یکی از آن دو بر دیگری ستم روا میدارد، پس با آنکه ستم میکند بجنگید، تا آنکه به حکم الهی [ترک جنگ] بازگردد.
4- آیه 4 سوره احزاب. خداوند برای هیچ مردی دو قلب در اندرون وی قرار نداد.
حماسه حسینی؛ برنامه جهانی برای تکامل بشریت
حجت الاسلام سید رضا اکرمی در خراسان نوشت:
قیام امام حسین (ع) یکی از حوادثی است که در طول تاریخ، بیشترین توجه خود ساخته و تاثیری عمیق از منظر اجتماعی، تاریخی و فرهنگی بر جوامع مسلمان و غیر مسلمان گذاشته است. اتفاق جریانساز در گذر قرنها پیام خود را زنده نگه داشته است.
آن چه مبنای قیام عاشورا قرار گرفت، تلاش برای استقرار حق بود، حتی اگر قیمت این تلاش گران و سخت بود.
حضرت سید الشهدا (ع) حاضر نشدند با یزید بیعت کنند، چرا که به خوبی میدانستند وی لیاقت حاکمیت بر دنیای اسلام را از نظر علم، عقل، تجربه، دیانت، اخلاق و تعهد ندارد. تن در ندادن به بیعت با یزید پیام بزرگی داشت و آن این که نباید عافیت و عاقبت اندیشی ما را از حقیقت دور کن و تلاش را برای رسیدن به حق متوقف سازد.
در حقیقت بیعت نکردن امام حسین (ع) با یزید خط بطلانی بر روی تمامی افکار، اخلاق، بینش و منش او بود.
اما این واقعه مهم تاریخی با همه درس ها و عبرتهایش باید به شایستگی برای مردم بیان شود. چنان که خداوند در آیه 5 سوره ابراهیم می فرماید :«... وَ ذَکِّرْهُمْ بِأَیَّامِ اللهِ انَّ فِی ذلِکَ لَآیاتٍ لِکُلِّ صَبَّارٍ شَکُورٍ» - «ایام الهی و روزهای خدا را به یاد قوم خود بیاور در این سخن و در همه ایام ا...، آیات و نشانه هایی است برای هر انسان شکیبا و پراستقامت و شکرگزار». فلسفه بزرگداشت قیام عاشورا آن است که آدمیت، شرافت، شجاعت و شهادت طلبی برای حفظ ارزش ها برجسته شوند تا انسان ها به سمت کمال حرکت کنند، چرا که انسان موجودی است کمالطلب که مستمر تمنای حرکت در مسیر تعالی را دارد نه آن موجودی که صرفا عیش و نوش را طلب میکند.
به بیان دیگر انسان خلیفة ا... است و بنا به ذات خویشتن، تلاش میکند تا به جایگاه واقعی خود دست یابد. کربلا به مثابه دانشگاهی است که انسان های با شرف را تربیت می کند و زن و مرد در این آزمایشگاه خودشان را خالص می سازند.
امام حسین (ع) به تمامی ملت های رنجیده عالم آموخت که چگونه راه مبارزه با استعمار را در پیش بگیرند و در برابر زالوصفتان طماع که همه هویت جامعه اسلامی را هدف گرفتهاند، ایستادگی کنند و خود را از استعمارزدگی و فلاکت نجات دهند.
این قیام بزرگ انعکاسی جهانی در طول تاریخ داشت و در این مکتب شاگردان بسیاری پرورش یافتند. یکی از برجستهترین تاثیرات آن را میتوان «انقلاب اسلامی ایران» دانست که از این قیام عظیم و تاریخی الگو گرفته است، به واقع باید اذعان کرد که اگر درس های کربلا نبود ما همچنان سرسپرده بیگانه و زیر منت کشورهای استعمارگری همچون آمریکا بودیم.
به برکت همین عاشورا و محرم بود که ایرانیان قیام و ایثار کرده و شهید دادند. برخلاف تمامی مشکلات، امروز ایران کشوری سربلند است که افتخار مردمانش استقلال و آزادگی است. تمامی این مسائل دستاورد کربلا و قیام عاشورا به شمار میآید. این دانشگاه عظیم، به تاریخ درس حریت، آزادگی و ایستادگی را آموخت و نجات بشریت را به این رویکرد پیوند زد.
حماسه حسینی دربردارنده نگاهی جامع، جهانی و جاویدان برای انسان ها در راه تکامل، سعادت و رستگاری بوده و هست. این قیام، دارای ظرفیت ها و استعداد بی پایانی در جهت رشد، خودسازی، بیداری، حرکت و تحول بشریت به شمار میآید. در واقع رسالت و رویکرد قیام آن حضرت بر مبارزه با ظلم و ستم، عصیان و انحراف، حق کشی و دین سازی های باطل، تجاوز به حقوق مومنان و محرومان، فساد و تباهی استوار بود و ترویج گفتمان توحید و کمال بشریت را دنبال می کرد. به بیان دیگر عاشورا منشأ تحول تاریخ بود و تا عالم باقی است، امواج پرتلاطم آن فراگیر خواهد شد.
به هر روی، اگرچه قرنها از این اتفاق میگذرد اما همچنان عاشورا و کربلا، نقطه عطفی در تاریخ به شمار میآیند و هر کدام ما به اندازه ظرفمان از ظرفیت عظیم این واقعه بهره میگیریم، امید که این بهره حداکثری و ماندگار باشد.
ابرشهید دهه هفتادی
حامدحاجی حیدری در رسالت نوشت:
نکتهای هست... ؛ و آن این که در روز جزا، همه ما به شهیدان راه حق غبطه میخوریم، افسوس. و یا لیتنا کنا معهم فنفوز فوزاً عظیما...؛ این قبول، ولی شهیدان نیز به مقام عباس علیه السلام رشک خواهند برد. شهیدی که بی سر و بی دست، «یک تنه» غوغای سرتاسر تاریخ شد. و در این میان، و از میان شهیدانی که همه ما به مقام آنها غبطه خوردهایم و خواهیم خورد، شهید جوان هفتاد و یکی، از نجفآباد اصفهان، در یک موقعیت عباسوار، ناگهان یک «غوغای سرتاسر» شد، و باز این محرم بود که اسلام را در هیاهوی زنجیرهایهای بیحیا و غربزده، زنده نگاه داشت، و تبلیغات معاویه صفت آنها را شست و برد.
ما در جریان نسل سوم شهدای وطن، در جبهههای دور دست حریم آل الله، سرداران بزرگی را از پیر و جوان تقدیم کردیم که به مقام تک تک آنها و خانوادهها و فرزندان مطهرشان رشک میبریم و تقدیم احترام میکنیم؛ و یا لیتنا کنا معهم فنفوز فوزاً عظیما...؛ این قبول، ولی از میان همه آنها، یک شهید جوان هفتاد و یکی، عباسوار، بیدست و بیسر، «یک تنه»، «غوغای سرتاسر» این موطن شد.
ظاهر ماجرا این بود که مشهد و تهران و اصفهان و نجفآباد، به قیامت کبرا بدل گردید، و هر یک از این شهرها مراسمی را در خاطر خود ثبت کردند که نمونه کامل عیار آن را پیشتر ندیده بودند. بله؛ ظاهر ماجرا این بود، و همین ظاهر، عظیم و آیت حق شد.
ولی، بیش از این ظاهر تابناک، باطن ماجرا این بود که در مراسم تدفین این شهید رفیع، از سر تا سر ایران به نجفآباد شتافتند، و این، نشان میداد که کل ایران، موطن شهیدان، برای این شهید جوان هفتاد و یکی، به علامت احترام به پا خاست. حقیقتی که کمتر دیده شد و پوشش رسانهای چندانی نیافت.
برای برخی، همچون اهالی یکی از روزنامههای رنجیرهای و «آمد نیوز»، این، نشان از توطئه درونی سرداران سرسپرده وطن داشت؛ بله آنها که توطئههای بیرونی را توهم میدانند، به درون که میرسند، دنبال «پشت صحنه» میگردند، و همه چیز را توطئه میبینند و ذهن «روشنفکر» خود را برای فهم حکمت ژرف ماجرا به زحمت نمیاندازند. خب؛ به قول جلال، تقصیری ندارند؛ روشنفکر هستند دیگر، و از آنها بیش از این توقعی نیست...
بله؛ برای برخی، التفات عظیم مردم این موطن به شهید محسنی حججی، جوان هفتاد و یکی، ناشی از کجفهمی مردم یا دسیسه سرداران سرسپرده وطن است. ولی، برای اهل ایمان، که جمله امیر المؤمنین علیه السلام را به یاد سپردهاند که «خداوند را در سستی عزمها یافتم»، هوش و حواس را به سمت «غیب» معطوف میدارند؛ «ذلک الکتاب لاریب فیه؛ هدی للمتقین؛ الذین یؤمنون بالغیب».
شهید محسن حججی جوان هفتاد و یکی، بیدست و بیسر، «یک تنه»، به یک جنبش عظیم فرهنگی بدل شد، که حیثیت «آمد نیوز» و رنجیرهایها را شست و برد. در فهم پدیده شهید جوان هفتاد و یکی، ذهن مؤمن از ذهن سست ایمان متمایز میشود.
این که وقتی جوانی ملهم از شهادت ثار الله علیه السلام، خالصانه از خدا میخواهد تا شهادتش، ریختن قطره قطره خونش، موج آفرین شود، دستی از غیب برای استجابت دعای معصومانه و خالصانه او بر میآید که، حتی، نحوه بریدن سر او توسط اشقیا شرایط یگانه تاریخی را رقم بزند که آنچه او خواست را من حیث لایحتسب فراهم کند. قطره قطره قطره و ذره ذره ذره خون مطهر آن شهید آرام و مطمئن، در صحنهای بزرگ مکرراً رؤیت شد و ضمن اشک و دریغ، از فرط عظمت و شکوه، خاطره شهادتهای راز آمیز کربلا را زنده کرد. خدا به همه ما از آن روزیهای «من حیث لایحتسب» عنایت بفرماید و حیات و ممات ما را همچون حیات و ممات محمد و آل او علیهم السلام، مبارک گرداند. آمین.
چرا ترامپ از دست مردم ایران عصبانی است؟
عباس حاجینجاری در جوان نوشت:
رئیسجمهور امریکا در امتداد فضاسازیهای اخیر خود علیه ایران بعد از تشدید محدودیت ورود ایرانیان به امریکا در هفته گذشته، فرصت تبریک به خانم مرکل را از دست نداد و به گزارش رادیو فردا در گفتوگوی تلفنی با او از «فعالیت شرورانه ایران در خاورمیانه» سخن گفته است. ترامپ در عین حال به زعم خود یک جنگ روانی جدید را در خصوص ماندن یا نماندن امریکا در برجام آغاز کرده و سعی دارد با بیان اینکه «در آینده خواهید فهمید» متحدین اروپایی و همپیمانان منطقهای امریکا را نیز در این فضاسازی با خود همراه کند.
در مورد چرایی عصبانیت ترامپ از مردم و مسئولان ایران فهرست بلندی از ناکامیهای امریکا درمواجهه با انقلاب اسلامی ایران در طول سی و هشت ساله گذشته میتوان برشمرد، اما اگر تنها به تحولات چند ماه اخیر بسنده کنیم، درک چرایی درماندگی رئیسجمهور امریکا چندان دشوار نیست.
1ـ حذف تدریجی داعش و دیگر گروههای تروریستی در منطقه شاید مهمترین شکست امریکا و متحدین از انقلاب اسلامی و سرپنجههای آن در منطقه غرب آسیاست، چراکه این گروهکها توسط نقطه کانونی پرورش و آموزش تروریسم در منطقه یعنی عربستان سعودی و با هدایت امریکاییها به عنوان جریان موازی حرکت انقلاب اسلامی ایجاد شده بودند تا توجه مسلمانان و دیگر مستضعفین جهان را از انقلاب اسلامی به سوی جریان افراطی تکفیری منحرف کنند، اما همه این سرمایهگذاریها اکنون بر باد رفته و البته به رغم هزینههای زیادی که این گروهکها بر جهان اسلام تحمیل کردند، اکنون حقانیت حرکت ناب اسلامی بیش از پیش آشکار شده و به اذعان خود مسئولان امریکایی این نفوذ ایران است که اکنون غلبه یافته است.
هربرت ریموند مکمستر، مشاور امنیت ملی امریکا روز دوشنبه 7/3 در نشست یک اندیشکده امریکایی با اذعان به گسترش نفوذ ایران در منطقه غرب آسیا (خاورمیانه) تأکید میکند که تضعیف نفوذ ایران در خاورمیانه هدف کلیدی امریکاست.
2 ـ پس از شکست استراتژیهای کلان امریکا در منطقه، دکترین اقدام پیشدستانه و طرح خاورمیانه بزرگ توسط نیروهای جبهه مقاومت، راهبرد جنگ نیابتی طراحی و با هدف زدن این نیروها و اخلال در پیوستگی آنها طراحی و با محوریت همپیمانان منطقهای امریکا به اجرا درآمد، اما سرنوشت این جنگ نیابتی نیز به تثبیت موقعیت حزبالله لبنان، دفاع وطنی سوریه، حشدالشعبی عراق و ... انجامید، به گونهای که حتی تلاش و ورود مستقیم امریکا به درگیری برای جلوگیری از الحاق نیروهای مقاومت در مرزهای سوریه و عراق هم نتیجه نبخشید و اکنون امریکا دچار یک خلأ استراتژی در منطقه غرب آسیا (خاورمیانه) شده است و البته همه اینها را از ناحیه ایران میداند.
3ـ روح برجام قرار بود منشأ تغییر در ایران و نسل جوان ایران شود، در این عرصه اگرچه دستگاههای رسانهای دشمن همه ظرفیت خود را به کار گرفته و متأسفانه سرپلهای داخلی نیز در همراهی با اوباما و ترامپ در این تغییر کم نگذاشتند و طی ماههای اخیر تمامی ظرفیتهای داخلی و منطقهای ایران را به بهانه پذیرش برجام هدف قرار دادند، اما این روح مورد انتظار امریکاییها مغلوب روحیه ایثار و شهادتطلبی نسل پساجنگ شد.
برکات پدیده محسن حججی را نمیتوان به سادگی بر شمرد. چندین سال دشمنان با تهاجم و ناتوی فرهنگی خود تلاش کرده بودند ارزشهای دفاع مقدس را محو و یا انتزاعی قلمداد کنند و نسل جدید را نسبت به آن ارزشها بیتفاوت کنند، اما ظهور بموقع این پدیده و غوغایی که به پا کرد به رغم روح برجام نشان از استمرار آن ارزشها و آرمانها دارد و البته مراکز تصمیمگیری و نظریهپردازی غرب را دچار سردرگمی کرده است.
4 ـ برجام قرار بود سبب فراموشی شعار مرگ بر امریکا شود، نکتهای که صریحاً اوباما آرزو کرده بود، اما هفته گذشته وقتی که وزیر خارجه آلمان از امریکا درخواست کرده بود که برجام را ترک نکرده و از توافق هستهای خارج نشود، نیکی هیلی، سفیر امریکا در سازمان ملل از چرایی عصبانیت ترامپ پرده برداشته و خطاب به وی میگوید: ایران مرگ بر آلمان نمیگوید «مرگ بر امریکا» میگوید.
5 ـ انتظار امریکا، اروپا و صهیونیستها در مهار قدرت موشکی ایران در پسابرجام این روزها، پاسخ در خور دیگری را نیز گرفت، وقتی موشک «خرمشهر» تست شد نشریه امریکایی نیوزویک، در گزارشی با تأکید بر اینکه «اقدام ایران در رونمایی علنی از این موشک، تا حدودی پاسخ تهران به هدف اعلام شده دولت ترامپ بود» مینویسد: ایران با نمایش موشک بالستیک جدید خود به صورت ترامپ و اسرائیل سیلی زده است.
6 ـ اما این عصبانیت ترامپ بعد دیگری نیز دارد و آن سردرگمی در اتخاذ راهبرد آینده امریکا در مواجهه با برجام است، فارغ از مخالفت متحدان اروپایی ترامپ در ترک برجام از سوی امریکا، اما در نقطه مقابل، اقدامات سختگیرانهتر امریکا در تشدید تحریمها در دوران ترامپ نه تنها تأثیری در اراده مردم ایران نداشته و منجر به تحول و تغییر امیدوارکنندهای در رفتار مردم و مسئولان ایران برای امریکاییها نشده بلکه بر عکس تغییر موضع مسئولان مذاکرهکننده هستهای کشور را به دنبال داشته و حامیان قبلی را نیز دلواپس کرده است.
آقای ظریف هفته گذشته در گفتوگو با روزنامه نیویورکتایمز میگوید اگر امریکا خواهان امتیازات جدید است ایران هم خواهان امتیازات جدید است، او میافزاید: «آیا امریکا حاضر است 10 تن اورانیوم غنیشده ما را به ما باز گرداند؟» یا اینکه در گفتوگو با الجزیره تأکید میکند که: «اگر واشنگتن از برجام خارج شود، خروج از توافق یکی از گزینههای ایران خواهد بود.»
این تغییر موضع را در سخنان آقای دکتر روحانی هم میتوان دید، آنجا که از قدرت موشکی ایران دفاع کرده و آن را منوط به اجازه از کسی نمیداند و در مورد برجام نیز تأکید میکند که بدون برجام هم میتوان به توسعه اقتصادی رسید و یا اینکه خروج امریکا از برجام دست ایران را برای هر انتخابی باز میکند.
اقوام ایرانی و هویت ملی
سیدرضا صالحی امیری در ایران نوشت:
امروزه در جهان کشورهایی که در عین برخورداری از تنوع فرهنگی، زبانی، قومی و نژادی، دارای هویت ملی یکپارچه و وحدت سرزمینی و سیاسی هستند، فراوانند. تجربه مدیریت تنوع و تکثر در این کشورها در چارچوب مدل وحدت در کثرت تعریف میشود. ایران نمونه عینی کشوری است که با وجود تنوع و تکثر قومی، از انسجام و هویت و وحدت ملی برخوردار است.
از این منظر، اقوام و خردهفرهنگهای موجود در عین برخورداری از هویتهای فرهنگی در سطح فروملی (محلی)، در فرهنگ ملی مشارکت و سهم فعال دارند. درآوردن همزمان دو فرهنگ در زیر چتر هویت ملی به معنی نادیده انگاشتن و تقابل آنها نیست بلکه به رسمیت شناختن الگوی وحدت در کثرت است. در همین راستا، از پدیده اقوام در ایران بهعنوان اعضای یک خانواده بزرگ به نام ایران اسلامی نام میبرم. حفظ انسجام و همبستگی ملی، در گرو پذیرش تنوع فرهنگی و به رسمیت شناختن هویتهای فرهنگی متنوع (خرد) در ذیل هویت کلان ملی است.
جمهوری اسلامی ایران از طریق مشارکتجویی و به رسمیت شناختن هویتهای قومی به انسجام و هویت و همبستگی ملی، قوام و دوام بخشیده است. کردها، آذریها، بلوچها، عربها و ترکمنها، به لحاظ باورهای عمیق تاریخی، فرهنگی و اعتقادی، پیوستگی و انسجام غیر قابل انکاری با فرهنگ و هویت ملی داشته و دارند. این تنوع در اندیشه امام(ره) هم به رسمیت شناخته شده و از آن بهعنوان یک فرصت یاد میشود.
به لحاظ تجربه تاریخی، کردها یکی از بزرگترین اقوام ایرانی هستند که برخی از مورخان ریشه زبان کردی را مربوط به قوم ماد یا اوستایی میدانند که به وسیله آریاییها در حدود 3 هزار سال قبل از میلاد تکلم میشده است تا جایی که عدهای از شرقشناسان، زبان کردی را گونهای از زبان فارسی میدانند و برخی از مورخان معتقدند که زبان کردی و لهجههای گوناگون آن (کرمانج، سورانی، گورانی، کلهر و...) شاخههایی از زبان فارسی هستند.
به لحاظ اعتقادی نیز همزمان با ورود اسلام به ایران، کردها همچون سایر نقاط ایران، به اسلام گرویده و از اسلام بهعنوان دین رهاییبخش و نجاتبخش بشریت با آغوش باز استقبال و طی قرنهای متمادی از آن حفاظت و حراست کردند.
گرچه در دوران پهلوی اول و دوم، ظلمهای زیادی به اقوام ایرانی از جمله کردها روا داشته شد، ولی در پرتو انقلاب اسلامی و چارچوب اندیشه امام خمینی(ره) و در تداوم آن، تفکر رهبر معظم انقلاب توزیع عادلانه منزلت، قدرت و ثروت به رسمیت شناخته شده و اقوام ایرانی با حضور در حوزهها و کانونهای مختلف سیاست، قدرت، اقتصاد، اجتماع و فرهنگ بهعنوان پارهای از پیکره ملت بزرگ ایفای نقش میکنند.
بنابراین شناخت تاریخ، فرهنگ و هویت این سرزمین بدون درک لازم از تاریخ و هویت قومی، ابتر و عبث خواهد بود.
با در نظر گرفتن مطالب مذکور، میتوان ملاحظاتی در خصوص تحولات کردستان عراق داشت:
1. لازم است در تحلیلها میان رفتار سیاسی قدرتطلبانه یا تحت تأثیر عناصر قدرت خارجی با جامعه بزرگی به نام کردها تمایز قائل شد. رفتار عدهای از قدرتطلبان در حوزه کردستان عراق را نباید محصول عملکرد جامعه بزرگ، باغیرت، باشرافت و وفادار کردها دانست.
2. هویت فرهنگی، تاریخی و دینی کردها دارای رابطهای عمیق، منسجم و پایدار با جامعه ملی بوده و از تباری واحد و مشترک برخوردار است که در فراز و نشیبها و تغییر و تحولات تاریخی همچنان باثبات و یکپارچه و متحد باقی مانده است. مبادا عدهای با تحلیلهای سطحی به لحاظ سنخشناسی، در کالبدشکافی این موضوع دچار انحراف در تحلیل گردند.
استراتژی «نگاه به درون» روش مواجهه با ترامپ
کیهان برزگر در شرق نوشت:
در آخرین تحول مربوط به برجام، وزیر امور خارجه کشورمان، دکتر ظریف، در مصاحبهای با رسانههای بینالمللی میگویند «حدس میزنم دولت آمریکا پایبندی ایران به توافق هستهای را تأیید نخواهد کرد».
این احتمال وجود دارد؛ چون دونالد ترامپ علاوه بر اینکه خواهان «اوبامازدایی» از سیاست داخلی و خارجی آمریکا در تمام زمینههاست، تمرکز اصلی ضدیت خود با ایران را بر مبنای مهار نقش منطقهای کشورمان قرار داده که به طور سنتی تمرکز اصلی آمریکاییها در تنظیم روابط با ایران بوده است؛ اما سیاست کشورمان در برخورد با این وضعیت چگونه باید باشد؟ یک روش مواجهه با این سیاست احتمالی ترامپ، توسل به استراتژی «نگاه به درون» است که از یک دهه گذشته هم به نوعی زمینههای آن در سیاست خارجی کشورمان پدیدار شده است.
این استراتژی مبنای تقویت قدرت ملی ایران در عرصه منطقهای و جهانی را بیش از هر چیز در «خوداتکایی اقتصادی» و «بهرهبرداری از برتری ژئوپلیتیک» خود میداند تا از این طریق نقش و ارزش استراتژیک ایران در عرصه سیاست خارجی افزایش یابد.در حوزه اقتصادی، تمرکز این استراتژی بر تعامل با دنیای خارج برای جذب سرمایهگذاریها بهویژه در حوزه انرژی و از این طریق افزایش ظرفیتهای ملی اقتصادی برای توسعه اقتصادی کشور قرار دارد.
در حوزه سیاسی هم بهرهبرداری از برتری ژئوپلیتیک برای تقویت رویکردهای تعاملی و تلاشهای جمعی و چندجانبهگرا برای ایجاد ثبات و امنیت در منطقه حائز اهمیت میشود. بر همین مبنا بوده که پیشازاین دکتر ظریف، وزیر امور خارجه، دو اَبَراولویت سیاست خارجی ایران را تمرکز بر مسائل اقتصادی و تقویت روابط در حوزه همسایگی تعریف میکند.
کارشکنی فزاینده دونالد ترامپ و آمریکا در اجرای اصول برجام و بازگشت دولت او به سیاستهای هدفمند مبتنی بر مهار قدرت منطقهای ایران از طریق تهدید و فشار سیاسی، در سخنرانی اخیرش در سازمان ملل آشکار شد (مانند زمان جورج دبلیو بوش) و این درس مهم را در پی داشته که بهترین روش برای مقابله با سیاستهای خصمانه آمریکا تکیه بر منابع قدرت ملی کشور است. اکنون بهانه اصلی ترامپ برای تمدیدنکردن برجام این است که ایران به روح برجام پایبند نبوده است.
از نگاه او نتیجه برجام که باید مهار قدرت منطقهای ایران در چارچوب روندهای سیاسی-امنیتی مد نظر آمریکا را در بر داشته باشد، درست نتیجه برعکس داشته و بر نقش و قدرت منطقهای ایران افزوده است.
البته این فرضیه آمریکاییها از اساس بر یک مبنای اشتباه قرار گرفته است؛ چون توافق هستهای همانگونه که وزیر خارجه کشورمان میگوید، ارتباط چندانی به مسائل منطقهای ندارد. قبلا هم گفتم که برخلاف برخی دیدگاههای غالب، مسائل منطقهای، ایران و آمریکا را از هم دور میکنند. این نه الزاما به دلیل دشمنی مداوم دو کشور، بلکه به دلیل جبر طبیعی منطقه و تضاد نقشهاست. دو کشور برداشتهای کاملا متفاوتی از روشهای حل مشکلات منطقهای، برقراری ثبات و امنیت، شکلگیری منشأ تهدیدات، مبارزه با تروریسم مثلا با داعش و... دارند.
تجربه روابط بینالملل هم نشان میدهد که یک قدرت منطقهای هیچوقت نمیخواهد موقعیت و نقش مستقل و تأثیرگذارش را به نفع رقبای فرامنطقهای خود تعدیل کند. اتفاقا گسترش روابط اروپا، روسیه، ترکیه، چین و هند و دیگران با ایران بعد از برجام بیشتر به دلیل همین ظرفیتهای مستقل منطقهای کشورمان بوده است.
پیشازاین ایران به این تصمیم درست و استراتژیک رسیده بود که حل معضل هستهای با قدرتهای جهانی بهویژه آمریکا بر ظرفیت قدرت ملی ایران به نفع توسعه و ثبات کشور میافزاید. بر همین مبنا، زمینههای توافق هستهای حتی قبل از دولت حسن روحانی و در یک روند چندساله فراهم شده بود. در واقع، این روند مذاکرات هستهای بود که گفتمان سیاست داخلی را به سمت عملگرایی و تعادل در سیاست خارجی تغییر داد.
اکنون هدف اصلی استراتژی «نگاه به درون» افزایش ظرفیتهای استراتژیک ایران در یک محیط رقابتی از طریق حمایت متقابل اقتصاد و سیاست خارجی کشور از یکدیگر است؛ یعنی تکیه همزمان بر ظرفیتهای اقتصادی داخلی و پیشبرد سیاست تنوعسازی روابط اقتصادی با منطقه و جهان برای تقویت قدرت متناسب اقتصادی که قادر به پشتیبانی از نوعی از سیاست خارجی مداوم، منافعمحور و مبتنی بر اصول باشد که قدرت ملی ایران را در عرصه منطقهای و جهانی افزایش دهد.
مسائل منطقهای بهویژه ظهور تروریسم و افراطگرایی تکفیری از نوع القاعده و داعش، چالشهای جدیدی برای دولت ملی ایران با قرنها سابقه تاریخی و تمدنی به همراه آورده است. واکنش ایران به این تهدیدات مثلا در سوریه و عراق به صورت «پیشگیری» از تهدید از طریق واکنش سریع به تهدیدات در منطقه با بهرهبرداری از موقعیت برتر ژئوپلیتیک خود بوده است.
بیطرفی ایران در بحران قطر و مخالفت آن با همهپرسی اخیر استقلال اقلیم کردستان عراق، بهدرستی بر مبنای تأثیرات منفی آنها بر ابعاد گستردهتر بیثباتی در منطقه بهویژه مبارزه با تروریسم قرار دارد که تداوم آن میتواند به بهای توسعه و امنیت کشور باشد.
نهایتا اینکه هدف عمده ترامپ از تمدیدنکردن برجام، ارسال این پیام است که آمریکا به سیاست سنتی خود در منطقه یعنی مهار قدرت ایران وفادار میماند. در این شرایط، بهترین سیاست برای ایران تمرکز بر استراتژی «نگاه به درون» است که با تکیه بر منابع قدرت ملی تلاش میکند تا ظرفیتهای مستقل اقتصادی و سیاسی- امنیتی کشورمان را برای یک سیاست خارجی فعال، تعاملی و چندجانبهگرا در جهت مواجهه با ترامپ فراهم کند.
همه پرسی از جنس غربی
صبح نو نوشت:
برگزاری دو همه پرسی به فاصله یک هفته، یکی در منطقه غرب آسیا(خاورمیانه) در اقلیم کردستان عراق و دیگری دراروپا و درمنطقه کاتالونیای اسپانیا پیش چشم مردم دنیاست. در این یکی یعنی اقلیم کردستان سران اقلیم در سایه حمایتهای رژیم صهیونیستی و رفت و آمد پشت پرده مقامات غربی، دیکتاتورمابانه انتخابات برگزار کردند اما در منطقه خودمختار کاتالونیای اسپانیا، پلیس با هجوم به حوزههای رأی گیری و توقیف صندوقها و بازداشت رأی دهندگان، مانع از برگزاری انتخابات شد و نخست وزیر اسپانیا رسماً اعلام کرد اجازه همه پرسی و جدایی به این منطقه را نخواهد داد.
آیا اگر دولت عراق با برگزارکنندگان همه پرسی در منطقه اقلیم شبیه دولت اسپانیا رفتار کرده بود، دولتهای غربی همین گونه که در برابر خشونت همپیمان غربیشان سکوت اختیار کردند، بی تفاوت باقی میماندند؟ آیا دولت اسپانیا به رژیم توطئه گر و آشوب طلبی مثل رژیم صهیونیستی اجازه میدهد که آزادانه در منطقه کاتالونیا حضور یابد و به تحریک سردمداران و مردم این منطقه برای جدایی بپردازد؟
قطعاً معیارهای دوگانه و رفتار منافقانه دولتهای غربی در برابر اتفاقات مشابه بین المللی، از چشم مردم دنیا دور نمیماند و موجبات بیزاری از این رفتارها را به دنبال خواهد داشت. این سالها، مشابه همین رفتارهای دوگانه در برخورد با گروههای تروریستی در عراق و سوریه و لبنان و ...هم جریان داشته است.
اگر تروریستها در خیابانهای لندن و پاریس و مادرید دست به عملیات بزنند، مستحق نابودیاند اما اگر همین تروریستها در دمشق و بغداد و بیروت دست به جنایت بزنند، نه تنها محکوم نمیشوند بلکه به اسم ارتش آزاد یا گروههای جهادی یا سازمان منافقین در پاریس یا گوشهای دیگر از اروپا، گردهم میآیند و زیر چتر حمایتهای مالی و تسلیحاتی غربی، عربی، عبری قرار میگیرند.